شعر در مورد خانه
شعر در مورد خانه
شعر در مورد خانه,شعر در مورد خانه پدری,شعر در مورد خانه عشق,شعر در مورد خانه قدیمی,شعر در مورد خانه های قدیمی,شعر در مورد خانه تکانی,شعر در مورد خانه تکانی دل,شعر در مورد خانه خدا,شعر در مورد خانه تکانی عید,شعر در مورد خانه سالمندان,شعر درمورد خانه پدری,شعر نو در باره خانه پدری,شعر درباره خانه پدری,شعری درباره خانه پدری,شعر زیبا درمورد خانه پدری,شعری در مورد خانه های قدیمی,شعر درباره خانه قدیمی,شعری درباره خانه قدیمی,شعر کوتاه درباره خانه قدیمی,شعر در مورد خانه ی قدیمی,شعر نو در مورد خانه قدیمی,شعری درباره خانه های قدیمی,شعر درباره خانه های قدیمی,شعر نو درباره خانه های قدیمی,شعری در مورد خانه تکانی دل,شعر کودکانه در مورد خانه تکانی,شعر درباره خانه تکانی دل,شعر طنز درباره خانه تکانی,شعری در مورد خانه تکانی,شعر در باره خانه تکانی,شعر طنز در مورد خانه تکانی,شعری درباره ی خانه تکانی دل,شعر درباره خانه خدا,شعر نو درباره خانه خدا,شعری در مورد خانه خدا,شعر در مورد زیارت خانه خدا,شعری درباره خانه خدا,شعر زیبا درباره خانه خدا,شعر درباره خانه سالمندان,شعر خانه دوست کجاست,شعر خانه دوست کجاست فریدون مشیری,شعر خانه دوست کجاست سپهری,شعر خانه دوست کجاست از سپهری,شعر خانه دوست کجاست مشیری,شعر خانه دوست کجاست,شعر خانه دوست کجاست سهراب,اشعار خانه دوست کجاست,معنی شعر خانه دوست کجاست,جواب شعر خانه دوست کجاست,شعر خانه,شعر خانه عشق,شعر خانه پدری,شعر خانه نو مبارک,شعر خانه من,شعر خانه پدری شهریار,شعر خانه قدیمی,شعر خانه تکانی,شعر خونه عشق,شعر خانه ی عشق,شعر در مورد خانه عشق,شعر خونه عشق من و تو,شعر خونه عشق شهرام شبپره,شعر دوکوهه السلام ای خانه عشق,شعر خانه پدری,شعر درباره خانه پدری,شعر خانه ی پدری,شعر برای خانه پدری,شعری درباره خانه پدری,شعری در مورد خانه پدری,شعر در مورد خانه پدری,شعر نو در باره خانه پدری,شعر منزل نو مبارک,شعر من خانه نمی دانم,شعر نو خانه من,شعر اگر به خانه من امدی,متن شعر من خانه نمیدانم,شعر خانه رویایی من,شعر خانه عزیز من,شعر خانه ی عزیز من,شعر دلت را خانه من کن,شعر خانه ی من,شعر خانه ی دوست کجاست فریدون مشیری,پاسخ فریدون مشیری به شعر خانه دوست کجاست,شعر خانه قدیمی,شعر خانه های قدیمی,شعر درباره خانه قدیمی,شعر نو خانه قدیمی,شعری درباره خانه قدیمی,شعر در مورد خانه قدیمی,شعر کوتاه درباره خانه قدیمی,شعر خانه ی قدیمی,شعر برای خانه قدیمی,شعر خانه تکانی دل,شعر خانه تکانی عید,خانه تکانی شعر نو,شعر خانه تکانی,شعر طنز خانه تکانی,شعر درباره خانه تکانی دل,شعر کودکانه خانه تکانی,شعر برای خانه تکانی,شعر در مورد خانه تکانی,شعر در وصف خانه,شعر در وصف خانه خدا,شعر در وصف خانه های قدیمی,شعر در وصف خانه پدری,شعری در وصف خانه,شعری در وصف خانه خدا,شعر زیبا در وصف خانه خدا,شعر در وصف قهوه خانه
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد خانه برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
دور از تو
فوارهی بیقرارم
پرپر میزنم
که از آسمانِ تهی
به خانه ی اولم برگردم
شعر در مورد خانه
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفههای عجب زیر دام و دانه توست
شعر در مورد خانه پدری
من فکر می کنم در غیاب ِ تو
همه ی ِ خانه های ِ جهان خالیست !
شعر در مورد خانه عشق
آبی یعنی آرامش…
کاش سقف خانهی کوچکمان آبی بود..
اگر بود.. انتظار رنگ دیگری داشت:… رنگ آرامش.
شعر در مورد خانه عشق
اصلا هیچوقت برنگرد
در این خانه نه گلی مانده
که بوی روزهای گذشته را بدهد
نه آینه ای
که تو را به روی خودش بیاورد.
شعر در مورد خانه قدیمی
همین که می خواهم باور کنم
همه ی روز هایی را که با تو در این خانه زندگی کرده ام
خواب بوده اند…
دکمه ی پیراهنت را پیدا می کنم!
شعر در مورد خانه های قدیمی
کارگرها
زندگی ساده و
زن های زیبایی دارند
آنها هر روز
در پایان کار
از آسمان خراش ها
ابرهای سفید تازه
به خانه می برند!
شعر در مورد خانه تکانی
وقتی در خانه نیستی
زلزله
آتش سوزی
و حتی بادی که به پنجره می کوبد
وحشت زده ام می کند
شعر در مورد خانه تکانی دل
بیرون این خانه ،
این سنگهایی که به پایم می گیرند و
رفتن را درد آورتر می کنند،
همان هایی اند
که سرت به آن ها خواهد خورد
شعر در مورد خانه خدا
آن کس که ترا نقش کند او تنها
تنها نگذاردت میان سودا
در خانه تصویر تو یعنی دل تو
بر رویاند دو صد حریف زیبا
شعر در مورد خانه تکانی عید
گاهی
یک پیراهن چهارخانهی مردانه هم حتی
میتواند
خانهی آدم باشد
که دلتنگیهایت را در جیبش بریزی
و دگمههایش را
برای همیشه
ببندی.
شعر در مورد خانه سالمندان
شب که می خوابی یادت باشد
نردبان خانه را بخوابانی
حوض را هم خالی کن
ماه اگر به زیبایی تو دست یابد
دیگر سراغ از شب هیچ بی ستاره ای نمی گیرد
یادت که نمی رود
من بی ستاره ام.
شعر درمورد خانه پدری
دلم باران می خواهد
و چتری خراب
و خیابانی که
هیچ گاه به خانه ی تو نرسد
شعر نو در باره خانه پدری
ای کاش حواست نباشد
از خانه بیرون بزنی
من به کوچه بیایم و
به باران فکر کنم
و تو روزنامه ات را
روی سرت بگیری
من تمام کوچه را بدوم
و کمی چتر
تعارفت کنم
حتما مسیرمان یکی ست
حالا که مقصد تویی
شعر درباره خانه پدری
عشق
راهیست برای بازگشت به خانه
بعد از کار
بعد از جنگ
بعد از زندان
بعد از سفر
بعد از ….
شعری درباره خانه پدری
وقتی که با تو به رقص برمی خیزم
پاهایم سنبله های گندم می شوند
و گیسوانم
طولانی ترین رودخانه ی جهان!
شعر زیبا درمورد خانه پدری
شعر، زبان پرندگان است،
بر درگاه سلیمان،
وقتی که پیامبری به غیر تو،
در خانه نیست.
شعری در مورد خانه های قدیمی
تمام این مسافرخانه
از عطر دستهای تو
پر خواهد شد
دهان اگر باز کند
این چمدان.
شعر درباره خانه قدیمی
آغوش
ترکیب پیچیده ای ست
از من و خیال تو
که هر شب
مثل سایه
روی دیوار خانه می افتد…
شعری درباره خانه قدیمی
میبوسمت
و کلمات
خانهنشین میشوند.
شعر کوتاه درباره خانه قدیمی
پریشانم
پنجره ها را باز گذاشته ام
و باد
اندوه را از هر سرزمینی
به خانه ام می آورد!
عشق
زخم های مرا خوب می کند اما
دردهای جهان را نه…
شعر در مورد خانه ی قدیمی
لابد دوستت دارم هنوز
که هنوز
فکر میکنم
از هزار و صد نسخهی این شعر
یک نسخه را
تو به خانه میبری
و تو تنها تو میفهمی
چند جای این شعر،
خط خورده است.
شعر نو در مورد خانه قدیمی
صد فصل بهار آید و
بیرون ننهم گام!
ترسم که بیایی تو و
در خانه نباشم…
شعری درباره خانه های قدیمی
باران صبح
نم نم
می بارد
و تو را به یاد می آورد
که نم نم باریدی
و ویران کردی
خانه کهنه را…
شعر درباره خانه های قدیمی
به دنبال پروانه ای
خانه را گم کرده بودیم
و به دنبالش
دنباله ی هم را…
شعر نو درباره خانه های قدیمی
تنها نگران این بودم؛
که به جستجوی تو
در دورترین کوچه ی دنیا
به خانه ات برسم
و تو به جستجویم رفته باشی!
چه غمبار
وقتی نمی دانی
گم کرده ای
یا گم شده ای؟
شعری در مورد خانه تکانی دل
من از این هر دو کمانخانه ابروی تو چشم
برنگیرم و گرم چشم بدوزند به تیر
شعر کودکانه در مورد خانه تکانی
بعضی روزها عجیب بوی تو را می دهند
دلتنگی کنج خانه می نشیند
زل می زند به چشمانم
و یادت را بر سینه ام می فشارد
شعر درباره خانه تکانی دل
ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
شعر طنز درباره خانه تکانی
خیال قشنگیست
اگر من
کلید بچرخانم
تو از پنجره تابیده باشی
و خانه عطر بوسه بگیرد.
شعری در مورد خانه تکانی
جنگل
ردپای باران است
ویرانه
ردپای توفان
من ردپای توام
همیشه پشت در خانه ات
تمام می شوم.
شعر در باره خانه تکانی
ابریشم سیاه دو چشمت
یاد آور شبی زمستانی است
من بی ردا
بدون وحشت دشنه
شادمانه خواب می رفتم
ابریشم سیاه دو چشمت
خانه ی من است
آن خانه ای
که در آن خواب می روم
و می میرم.
شعر طنز در مورد خانه تکانی
تا دیروز فکر می کردم
تمام قله های جهان را
می توانم فتح کنم.
تازه امروز فهمیدم
چه نفس گیر است
بالا رفتن از پله های خانه ای که
تو
دیگر در آن نیستی!
شعری درباره ی خانه تکانی دل
بر فرو رفتگی های این سنگ
دست بکش
و قرن ها
عبور رودخانه را حس کن!
سنگ ها
سخت عاشق می شوند
اما فراموش نمی کنند!
شعر درباره خانه خدا
کاش میتوانست
به رود بیندازد خودش را
ماهی کوچکی که
دلش دریا بود و
خانهاش برکه
شعر نو درباره خانه خدا
باران
آبرویم را خرید
شبیه مردی که گریه نمیکند
به خانه برگشتم!
شعری در مورد خانه خدا
دلتنگی
رودخانه ای ست
که به هیچ دریایی
نمی ریزد.
شعر در مورد زیارت خانه خدا
اگر آمدی
به دلت بد راه نده
شهر همان شهر است
کوچه همان کوچه
خانه همان خانه…
فقط من کمی مردهام!…
شعری درباره خانه خدا
سر تمام قرارها می کاشتی ام
یادت هست؟
می خواهم تلافی کنم!
به خانه ام که بیایی
در تمام گلدان ها می کارمت.
شعر زیبا درباره خانه خدا
ما آفت جان عاشقانیم
نی خانه نشین و خانه بانیم
شعر درباره خانه سالمندان
دل گفت به کار خانه بودم
تا خانه آب و گل پریدن
شعر خانه دوست کجاست
چو بی گاه است و باران خانه خانه
صلای جمله یاران خانه خانه
شعر خانه دوست کجاست فریدون مشیری
آن خانه چگونه خانه ماند
کز هجر ستون او شکستی
شعر خانه دوست کجاست سپهری
چه حاجت است به تکلیف، خانه خانه اوست
مگر به خانه دل، غم دگر نیامده است؟
شعر خانه دوست کجاست از سپهری
دلش چو خانه زنبور خانه خانه شده است
ترنج بی سر و پای فلک نشانه کیست؟
شعر خانه دوست کجاست مشیری
خانه پردازی چراغ خانه گورست و تو
می کنی از ساده لوحی خانه و ایوان سفید
شعر خانه دوست کجاست
در این خانه کژی ای دل گهی راست
برون رو هی که خانه خانه ماست
شعر خانه دوست کجاست سهراب
برج برج و خانه خانه جویم آن خورشید را
کو کلید خانه از همسایگان پنهان نهاد
اشعار خانه دوست کجاست
در آن خانه سماع ختنه سور است
ولیکن با طهوران خانه خانه
معنی شعر خانه دوست کجاست
ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم
خانه گوئی به سرم ریخت چو این قصه شنودم
جواب شعر خانه دوست کجاست
این خانه که پیوسته در او بانگ چغانه ست
از خواجه بپرسید که این خانه چه خانه ست
شعر خانه
در خانه آب و گل بی توست خراب این دل
یا خانه درآ جانا یا خانه بپردازم
شعر خانه عشق
ای ناطقه بر بام و در تا کی روی در خانه پر
نطق زبان را ترک کن بی چانه شو بی چانه شو
شعر خانه پدری
هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
شعر خانه نو مبارک
ای خواجه این خانه چون شمع در این خانه
وز ننگ چنین خانه بر سقف سما رفتی
شعر خانه من
خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را
سوخت عشق خانه سوز اول متاع خانه را
شعر خانه پدری شهریار
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
شعر خانه قدیمی
سرخ گل، خانه زی گلستان برد
گل من! خانه زی گلستان برد
شعر خانه تکانی
تا جان ندهم بر سر من باز نیاید
در خانه ام آن خانه برانداز نیاید
شعر خونه عشق
پر کنده ایم خانه هستی، به موج اشک
ما، کار سیل خانه برانداز کرده ایم
شعر خانه ی عشق
دل ما باشد آشیانه تو
خانه ما بود چو خانه تو
شعر در مورد خانه عشق
برخیز بخیلانه در خانه فروبند کان جا
که تویی خانه شود گلشن و صحرا
شعر خونه عشق من و تو
چون خانه روی ز خانه ما
با آتش و با زبانه ما
شعر خونه عشق شهرام شبپره
دیوارهای خانه چو مجموع شد به نظم
آن گاه اهل خانه در او جمع شد دلا
شعر دوکوهه السلام ای خانه عشق
ای در ما را زده شمع سرایی درآ
خانه دل آن توست خانه خدایی درآ
شعر خانه پدری
در دل خیال خطه تبریز نقش بست
کان خانه اجابت و دل خانه دعاست
شعر درباره خانه پدری
جان میزبان تن شد در خانه گلین
تن خانه دوست بود که با میزبان نرفت
شعر خانه ی پدری
خیال تو چو درآید به سینه عاشق
درون خانه تن پر شود چراغ حیات
شعر برای خانه پدری
در خانه جهد عیسی تا وارهد از دشمن
از خانه سوی گردون ناگاه گذر یابد
شعری درباره خانه پدری
ترکی که ازو خانه من رفته به تاراج
اینست که از خانه برون تاخته اینست
شعری در مورد خانه پدری
ما مردمان خانه بدوشیم و خش نشین
نی زان گروه خانه نگهدار عالمیم
شعر در مورد خانه پدری
باد حکمت روان به خانه چرخ
تا بدن خانه روان باشد
شعر نو در باره خانه پدری
که گر خانه خصم جاهت نبودی
نمی بود در دهر یک خانه ویران
شعر منزل نو مبارک
نمیدانم دلم دیوانه کیست
کجا آواره و در خانه کیست
شعر من خانه نمی دانم
پارسایی که خمر عشق چشید
خانه گو با معاشران پرداز
شعر نو خانه من
شاهدان می کنند خانه زهد
مطربان می زنند راه حجاز
شعر اگر به خانه من امدی
گر خانه محقرست و تاریک
بر دیده روشنت نشانم
متن شعر من خانه نمیدانم
خانه صاحب نظران می بری
پرده پرهیزکنان می دری
شعر خانه رویایی من
یا ببرد خانه سعدی خیال
یا ببرد دوست به همخانگی
شعر خانه عزیز من
پیری دیدم به خانه خماری
گفتم نکنی ز رفتگان اخباری
شعر در مورد خانه
- ۰ نظر
- ۱۲ آبان ۹۶ ، ۱۴:۰۷