شعر در مورد اسم پرستو
شعر در مورد اسم پرستو
شعر در مورد اسم پرستو,شعر درباره اسم پرستو,شعر درباره اسم پرستو,شعر در مورد اسم پرستو,شعر با اسم پرستو,شعر با نام پرستو,شعری با اسم پرستو,شعر با کلمه پرستو
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اسم پرستو برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
تو بینِ خواب هایم با پرستو کوچ خواهی کرد
و من از صبح تا شب، یکّه و تنها کلاغان را…!!
شعر در مورد اسم پرستو
خزان اگرچه شکسته ست شاخه هامان را
بیا پرستو جان، مژده ی بهار تویی
شعر درباره اسم پرستو
کمی آن ور تر از من ماتمم را جشن می گیرند
کلاغان و کبوترها ، پرستو ها ، قناری ها . .
شعر درباره اسم پرستو
بیا و بگذار ماجرایمان شنیدنی شود
بگذار پرستوها از ما بیاموزند کوچِ حقیقی را،
بیا تا رویایی بنفش بسازیم
بیا تا آمدن معنا پیدا کند
شعر در مورد اسم پرستو
به باز آمدنت چنان دلخوشم
که طفلی به صبح عید
پرستویی به ظهر بهار
و من به دیدن تو.
چنان در آینهات مشغولم
که جهان از کنارم میگذرد
بی آن که سر برگردانم.
شعر با اسم پرستو
به قمریان عاشق حسد میورزم
که دانه بر میچینند
و به ستاره و باران
که بر نیمرخ مهتابیات بوسه میزنند
و به گلی که با اشارهی تو میشکفد.
بیا
با اندامی از آتش بیا
و جلوهای از آذرخش.
شعر با نام پرستو
من کجا باز بینمت ای ستارهی روشن
که بی تو تا شبگیر پیر میشوم.
چندان که بازآیی
ستارهها همه عاشق میشوند.
شعری با اسم پرستو
خبرت هست که دلتنگ نگاهت شده ام
بی قرار تو و چشمان خمارت شده ام
خبرت هست دلم مست حضور تو شده
عاشق و شیفته ی زنگ صدایت شده ام
شعر با کلمه پرستو
خبرت هست که باران بهارم شده ای
چون پرستوی مهاجر نگرانت شده ام
خط به خط زنده گی ام پر شده از بودن تو
خبرت نیست و شادم که فدایت شده ام
شعر در مورد اسم پرستو
با تو کشف کردم که بهار
برای گرامی داشت تنها یک پرستو میآید
شعر درباره اسم پرستو
بوسه هایم ابری می شوند
و پشت سرت
آسمان، آسمان فرو می ریزند
و مثل پرستویی
کنار پنجره ی اتاقت می خوابند و
سراغت را می گیرند
هر جا که بوی تو باشد
همان جا فرو می ریزند
شعر درباره اسم پرستو
هنگامی که با تو روبهرو شدم،
سنگپشتی بودم،
که خزیدن در لاکِ خود را خوب میداند،
و در هنرِ پنهانشدن،
بدعتگر است.
آنگاه که تو را بدرود گفتم،
پرستویی شده بودم،
که بالهایش تو را همواره
به یادش میآورد
شعر در مورد اسم پرستو
دست مرا بگیر که باغ نگاه تو
چندان شکوفه ریخت که هوش از سرم ربود
من جاودانیم که پرستوی بوسه ات
بر روی من دری ز بهشت خدا گشود
اما چه میکنی دل را
که در بهشت خدا هم غریب بود.
شعر با اسم پرستو
نه آمدن این
شکوفه هاى بادام
و نه عطر تازه هوا،
پرستو ها هم بى خود
شلوغش کرده اند ..!
بهار فقط
عطر تن توست
شعر با نام پرستو
آشیانه ای بی جانم!
بهار را
هر بار
از به آغوش کشیدنت می فهمم
پرستوی من.
شعری با اسم پرستو
تو واقعی بودی
مثل اندوه در مزرعه گندم
به تو فکر کردم
آنقدر فکر کردم
که سرم را کشتم
کبک ها ناپدید شدند
و پرستویی در سکوت فرو رفت تا کمر
آب ها کم عمقند
و زندگی بیشتر از زندگی زیبا نیست.
شعر با کلمه پرستو
دلی خوش کردهام با این پرستوها و ماهیها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
بیا ای همگناه ِ من درین برزخ
بهشتم نیز و هم دوزخ
به دیدارم بیا، ای همگناه، ای مهربان با من
شعر در مورد اسم پرستو
تو شبیه پرستوها هستی
وقتی با کوچ بیهنگامی بهار را به خانهام میآوری
وقتی با کوچ بیهنگامی بهار را از خانهام میبری
شعر درباره اسم پرستو
بلورین است
چشمان مردی که تو را گم کرده
از زمستان می آید
نمی داند
شادی پرواز پرستوها
در آسمان بهار
از چیست!
شعر درباره اسم پرستو
مرا ببخش
که پنداشتم
شادی پرواز پرستوها
از شوق حضور توست
آنها بهار را
با تو اشتباه میگیرند
آخر کوچکاند
کوچکم.
شعر در مورد اسم پرستو
بهار که پرستوها می آیند من کوچ میکنم.
مقصد من شهر آرزوهای آبی ست
شعر با نام پرستو
آرزویت که میکنم
لحظه ی آمدنت انگار
دوباره پرستو ها نیامده کوچ میکنند
شعری با اسم پرستو
کولی ها چمدان سفر ندارند.
کوچی ها سقفی بر سر ندارند.
پرستوها مرزها را نمی شناسند .
شعر با کلمه پرستو
لبان لعل چون خون کبوتر
سواد زلف چون پر پرستو
شعر در مورد اسم پرستو
ندارد هیچ خوبی فر آن ماه
ندارد پر طاوسان پرستو
شعر درباره اسم پرستو
چرا عمر کرکس دو صد سال؟ ویحک!
نماند فزون تر ز سالی پرستو؟
شعر درباره اسم پرستو
زلف تو برد سجده به رخسار تو گرچه
خورشید پرستی نبود شأن پرستو
شعر در مورد اسم پرستو
در زیر خم زلف تو خطت به چه ماند
طوطی که دهد پرورش پر پرستو
شعر با اسم پرستو
زلف پریشیده بر عذارش چو نانک
بال گشاید در آفتاب پرستو
شعر با نام پرستو
کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زد
ای پرستو که پیام آور فروردینی
شعری با اسم پرستو
باید به فکر غصه گل ها بود
فکر غروب ساکت یک خورشید
باید ز درد آینه ویران شد
از غصه ی سپیده به خود لرزید
شعر با کلمه پرستو
باید به فکر کوچ پرستو بود
در فکر
یک کبوتر بی پرواز
باید به جای یک دل تنها بود
آرام و ارغوانی و بی آغاز
شعر در مورد اسم پرستو
باید به حرمت غم یک گلدان
آشفته بود و خم شد و ویران شد
وقتی دلی ز غربت غم تنهاست
باید شکسته گشت و پریشان شد
شعر درباره اسم پرستو
باید میان خاطره کودک
چیزی شبیه لطف عروسک بود
باید
برای پنجره ای تنها
یک سایبان ز ساقه ی پیچک بود
شعر درباره اسم پرستو
باید برای تشنگی یک یاس
زیباتر از تصور باران شد
بابد برای تازه شدن گل داد
تسکین روح خسته ی یاران شد
شعر در مورد اسم پرستو
باید فضای نیلی رویا را
گاهی برای پونه مهیا کرد
باید هوای سرخی رز را داشت
از آسمان ستاره تمنا کرد
شعر با اسم پرستو
باید ترانه های رهایی را
در کوچه های عاطفه قسمت کرد
باید فدای خنده ی یک گل شد
در خوابهای آینه شرکت کرد
شعر با نام پرستو
باید به خاطر گل یخ پژمرد
فکر پرنده های طلایی بود
باید سکوت آینه را فهمید
در انتظار صبح رهایی بود
شعری با اسم پرستو
باید به فکر حسرت شبنم بود
فکر سپیدی غزل یک یاس
فکر پناه دادن یک لاله
فکر غریب ماندن یک احساس
شعر با کلمه پرستو
باید میان خواب گلی گم شد
آیینه بود و عاشق بارانی
باید شبی ز روی صداقت رفت
در کلبه ی نسیم به مهمانی
شعر در مورد اسم پرستو
باید برای پونه دعایی کرد
زیر عبور تند زمان تنهاست
باید شنید قصه ی
دریا را
تا دید او برای چه در غوغاست
شعر درباره اسم پرستو
باید به فکر عمر شقایق بود
فکر نیاز آبی نیلوفر
فکر هجوم ممتد یک اندوه
فک هوای ابری چشمی تر
شعر درباره اسم پرستو
باید به فکر زردی دلها بود
فکر حضور دائمی پاییز
فکر غریب بودن شمتی برف
باریدنی عجیب و کم و یکریز
شعر در مورد اسم پرستو
باید برای عاطفه فکری کرد
پشت حصار فاصله ها مانده
آیا کسی به تازگی از احساس
شعری برای تازه شدن خوانده ؟
شعر با اسم پرستو
باید به فکر رسم نوازش بود
آرام ومهربان و تماشایی
باید برای عاطفه شعری ساخت
با خانه های آبی و رویایی
شعر با نام پرستو
باید فشرد دست محبت را
آن گاه
آسمانی و زیبا شد
وشید شهد عشق ز یک چشمه
با احترام دریا شد
شعری با اسم پرستو
باید پناه و پر از احساس
باید دلی به وسعت دریا داشت
باید به اوج رفت و برای دل
یک خانه هم همیشه همانجا داشت
شعر با کلمه پرستو
خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری
صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری
خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی
بی وفا شه اون کسی که
جونتو واسش گذاشتی
شعر در مورد اسم پرستو
خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا
می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا
خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه
هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه
شعر درباره اسم پرستو
خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه
نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه
خیلی
سخته اون که می گفت واسه چشات می میره
بره و دیگه سراغی از تو ونگات نگیره
شعر درباره اسم پرستو
خیلی سخته تا یه روزی حرفهای اون باورت شه
نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه
خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه
تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه
شعر در مورد اسم پرستو
خیلی سخته بی بهونه میوه های کال
رو چیدن
بخدا کم غصه ای نیست چن روزی تو رو ندیدن
خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی
وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی
شعر با اسم پرستو
خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی
از خودت می پرسی یعنی می شه اون بره زمانی؟
خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی
اما وقتی
که بهار شد یه جوری ازش جدا شی
شعر با نام پرستو
خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه
بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اون رو ببینه
خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی
کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی
شعری با اسم پرستو
خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه
چقدر از گریه اون شب چشم تو سرش
شلوغه
خیلی سخته و قشنگه آشنایی زیر بارون
اگه چتر نداشته باشی توی دستا هردوتاشون
شعر با کلمه پرستو
خیلی سخته تا همیشه پای وعده ها نشستن
چقدر قشنگه اما واسهی کسی شکستن
خیلی سخته واسه ی اون بشکنه یه روز غرورت
اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت
شعر در مورد اسم پرستو
خیلی سخته بودن تو
واسه ی اون بشه عادت
دیگه بوسیدن دستات واسه اون نشه عبادت
خیلی سخته چشمای تو واسه ی اون کسی خیسه
که پیام داده یه عمر واسه تو نمی نویسه
شعر درباره اسم پرستو
خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی
تا که بین دو پرستو نباشه هیچ اختلافی
خیلی سخته اونکه دیروز تو واسش یه رویا بودی
از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی
شعر درباره اسم پرستو
خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره
ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره
خیلی سخته که من و تو همیشه با هم بمونیم
انقدر عاشق که ندونن دیوونه کدوممونیم
شعر در مورد اسم پرستو
دیگر مرا به معجزه دعوت نمی کنی
با من ز درد حادثه صحبت نمی کنی
دیریست پشت پنجره ماندم که رد شوی
اما تو مدتی ست اجابت نمی کنی
شعر با اسم پرستو
قولی که داده ای به
من از یاد برده ای
گفتی ز باغ پنجره هجرت نمی کنی
بیمار عشق توست پرستوی روح من
از این مریض خسته عیادت نمی کنی
شعر با نام پرستو
باشد برو ولی همه جا غرق عطر توست
گرچه تو هیچ خرج صداقت نمی کنی
یکبار از مسیر نگاهم عبور کن
آنقدر دور گشته که فرصت نمیکنی
شعری با اسم پرستو
گل های باغ خاطره
در حال مردنند
به یاس های تشنه محبت نمی کنی
رفتی بدون آنکه خداحافظی کنی
دیگر به قاب پنجره دقت نمی کنی
شعر با کلمه پرستو
امروز سیب سرخ رفاقت دلش گرفت
این سیب را برای چه قسمت نمی کنی
یعنی من از مقابل چشم تو رفته ام
این کلبه را دوباره مرمت نمی کنی
زیبا قرارمان همه جا
هر زمان که شد
گرچه تو هیچ وقت رعایت نمی کنی
شعر در مورد اسم پرستو
اگه تو از پیشم بری سر به بیابون می ذارم
هر چی گل شقایقه رو خاک مجنون می ذارم
اگه تو از پیشم بری من خودم و گم می کنم
به عمر تو رو شرمنده حرفای مردم می کنم
شعر درباره اسم پرستو
اگه تو از پیشم بری دل رو به دریا می زنم
غرور خورشید و با برف آرزوها می شکنم
اگه تو از پیشم بری کار من آوارگیه
خلاصه شو واست بگم که آخر زندگیه
شعر درباره اسم پرستو
اگه بری شکایت تو رو به دریا میکنم
شقایقای عالم و من بی تو رسوا میکنم
اگه تو از پیشم بری زندگی خاکستریه
فرداش یکی خبر می ده دلت پیش دیگریه
شعر در مورد اسم پرستو
اگه تو از پیشم بری شمعدونیا دق میکنن
شکایت چشم تو رو به مررغ عاشق میکنن
اگه بری پرستوها از زندگیشون سیر میشن
آهوا توی دام صیادای پیر اسیر می شن
شعر با اسم پرستو
اگه بری دریا پر از اشک و نیاز ماهیاس
شبای شهرمون مثه چشمای عاشقت سیاس
اگه بری یه شب تو خواب دریا رو آتیش می زنم
نردبون آسمون و با هر چی نوره می شکنم
شعر با نام پرستو
اگه بری پروانه ها شمعا رو خاموشن میکنن
قنریای قفسی دل و فراموش میکنن
اگه بری پلک گلا از غم عشق تو تره
یکی مثه من دلش از چشمای تو بی خبره
شعر در مورد اسم پرستو
- ۰ نظر
- ۲۷ آذر ۹۶ ، ۲۲:۱۰